زندگی نامه: وی فرزند محمد تقی است که در خانواده ای مذهبی د ریکی از روزهای بهاری اردیبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قیام درخانه ای محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا وصمیمیت ودر زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان ، سپری کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی واول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانواده ای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونه ای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.
از عوامل مهم دیگر د رشکل گیری شخصیت او ، نوارها واعلامیه های امام بود که قبل از انقلاب به دست او می رسید.
شهید فهمیده ، نوجوانی خوش برخورد، شجاع ، فعال ، کوشا بود که به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز می خواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود و هرگز به آن ها بی احترامی نمی کرد. شیفته و عاشق امامقدس سره بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امامقدس سره داشت . او می گفت :امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم .
هنگام ورود اما مقدس سره به ایران به دلیل مصدوم بودن ، موفق به زیارت امامقدس سره نگردید، اما پس از بهبودی دراولین فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به دیدار شد.
شهید فهمیده ، یکی از هزاران دانش آموز بسیجی کشور است که با نثار خون خود برطراوت و سرخی خون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در حالی سپری کرد که هر روز آن همراه حادثه ای بود که در شکل گیری شخصیت او موثر واقع می شد. او با سرمایه عظمیی از فهم و درک انقلابی واسلامی به دنبال طوفان حوادث انقلاب، واردجنگ شد و با وجود سن کم ، خود را به خونین شهر قهرمان رسانید و با اقدامی آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهیدان زنده تاریخ ثبت کرد.
این تحقیق کامل در مورد قاره آفریقا است و دارای مقدمه ، فهرست ، متن اصلی ، منابع و ... میباشد . قسمت هایی از این تحقیق را در زیر میخوانید :
آفريقا قاره اي است پهناور،با درآمدي ناچيز؛بنا به محاسبات انجام گرفته در سال 1990،اين قاره تنها صاحب 8 درصد درآمد دنيااست و اگر نرخ هاي کنوني به همين منوالادامه يابد، در سال 2050 نيز تنها داراي 8 درصد درآمد دنيا خواهد بود.(1) درآيندهاي که جمعيت افزايش مي يابد، شهرنشيني سريع و تنزل شرايط زيست محيطي معيارهاي سنتيتوليد ناخالص داخلي را تهديد مي کنند و تضميني براي تحقق شرايط جامعه مدني وجودندارد،حتي اين ديدگاه نيز شايد خوشبينانه باشد.اگر در بنيان جوامع آفريقايي ،هنوزيک اقتصاد قابل دوام وجود داشت ،شايد همگي اغوا مي شديم تا به مخالفت بامدرنيزاسيون بپردازيم و تلاش کنيم تا اقتصاد روستايي و اشکال ماقبل مدرن تعاون حفظگردد.اين امر بايد بخشي از استراتژي تعاوني باشد ،در صورتي که بپذيرد بسياري ازآفريقايي ها شهرنشينند و جامعه مدرن به تازگي وارد اين قاره شده واز برخي جهاتبرگشت ناپذير است.براي پي بردن به نيروي بالقوه تعاوني ها در تسهيل رفع نيازهايانساني و نيل به توسعه پايدار و حمايت از جامعه مدني در آفريقا،نياز به شناختپيشينه تعاون و نقاط قوت و ضعف کنوني آن داريم.
توسعه ي تعاوني ها در آفريقا :
سه مرحله متمايز در توسعهتعاوني ها در آفريقا عبارتند از:مرحله استعماري که در آن دولتهاي غربي اروپاييتعاوني را به عنوان ابزاري جهت توسعه اقتصادي معرفي کردند،مرحله ملي _ مردمي که درآن دولتهاي آفريقايي ايدئولوژي حاکم را تغيير دادند اما...
این مجموعه شامل 150 داستان کوتاه ، زیبا و خواندنی است که در زیر به رخی داستان ها و خلاصه ای از انها اشاره میشود .
مرغ عشق - مسافر زمان - مرخصی - مزاحم - نفر دوم - سایه - شکنجه و ...
در زیر داستان * پنج گور ... پنج گورستان * را میخوانید :
روزی روزگاری که هیچ کس نمرده بود ... پنج نفر مردند .
اولی که شاعر بود تمام زندگی اش لای کتاب هایش بود . در کودکی ارزویش این بود که پرواز کند . وقتی که هنوز به سن قانونی نرسیده بود عاشق شده بود و هنوز پروازش تموم نشد برگشته بود لای شعرهایش،مانده بود.
دومی دیوانه بود .پریدن را میگریید ... خندیدن را میخواند و درد را به دیوار میکوبید . به دیوانه ها شباهتی نداشت .حتی وقتی با خودش کنار می آمد ، فکر میکردند ، حرف میزدند ،اما نمی دانستند چقدر پیر میشود آدم از درد.
سومی جنگجو بود .جنگجویی که از مرگ بوی گند گرفته بود و از آشتی سخن میگفت ، اولین با ر که پا در خودش داشت به جنگ رسید ، چند سال بیشتر نداشت ولی امروز که لابه لای خاک ها تاخورده ، حرفی از سکوت ...
چهارمی گور کنی بود که از گور کندن ، گور از کسی کندن تنفر داشت .میگفت مهم نیست ... اما بچه ها که در خیالشان ... .
ادم ها با حرفهایشان ... و گور کن که با خودش باور داشت می گفت : مهم نیست .
اما پنجمی از همه عاشق تر بود ...هرصبح با نگاه به اینه در خودش ، در چشمهایش می ریخت و لباسش که پر میشد از شب ، از اسمان ... از پنچ گورو پنج گورستان ...
در اینجا تحقیق کامل در مورد محمد علی افغانی قرار دادم که خودم انجامش دادم شامل قسمت های مختلف از جمله فهرست ، مقدمه و ... میباشد که در بیش از 60 صفحه ارائه شده که میتواند به عنوان یک تحقیق جامع برای درس روش تحقیق ارائه گردد.
در اینجا تحقیق کامل در مورد تولد و مرگ جهان قرار دادم که خودم انجامش دادم شامل قسمت های مختلف از جمله فهرست ، مقدمه ،روش تحقیق ، محدودیت های تحقیق ، چکیده ، پرسش نامه ، جامعه آماری منابع و ... میباشد که میتواند به عنوان یک تحقیق جامع برای درس روش تحقیق ارائه گردد.
ابن سینا در روستای افشانهنزدیک بخارا (در ازبکستانکنونی و ایران بزرگ در قرن پنجم هجری قمری) متولد شد. زبان مادریاش فارسی بود. پدرش که از صاحب منصباندر حکومتسامانیبود وی را به مدرسه بخارا فرستاد تا در آنجا به خوبی تحصیلکند. پدر و برادر ابن سینا مجذوب تبلیغاتاسماعیلیهشده بودند، اما ابن سینا از آن دو تبعیت نکرد. وی حافظه و هوشی خارقالعاده داشت. به طوری که در ۱۴ سالگی از معلمان خود پیشی گرفت.
او علم منطق را از استادش ابو عبدالله ناتلیآموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعییا داروسازیرا فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورالعملهای او تبعیت میکردند. البته وی در فراگیری علم ماوراءالطبیعهارسطودچار مشکل شد که تنها به کمک اغراض مابعدالطبیعهفارابیتوانست آن را بفهمد. او امیر خراسان را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که ابن سینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانیاستفاده کند. در سن ۱۸ سالگی، ابن سینا بر بسیاری از علومی که بعدها شناخته شدند، تسلط یافت. پیشرفتهای بعدی وی، مرهون استدلالهایشخصی وی بود.
پدرم عبدالله از مردم بلخبود در روزگار نوح پسر منصور سامانیبه بخارادرآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانیپیشهکرد و در روستای خرمیثنبه کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنهبود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقدخویشدرآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآنو ادببیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان میبردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان که آموزگارانم از دانستههای من شگفتی مینمودند. در آن هنگام مردی به نام ابوعبدالله به بخارا آمد او از دانشهای روزگار خود چیزهایی میدانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم. وقتی که ناتلیبه خانه ما آمد، من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد، فقهمیآموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدلکه شیوهدانشمندانآن زمانبود تخصصیداشتم.
ناتلی به من منطقو هندسهآموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تأکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشهخودرا بدانچه ناتلی میگفت میگماشتم و در ذهنمبه بررسیآن میپرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم بود فرامیگرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فنبر استاد خود برتری یافتم. چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیقو مطالعهدر علم الهیو طبیعی پرداختم. اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طبدر من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم، چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمیرفت در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان میکردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطقو فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
این تحقیق در 13 صفحه اماد دانلود میباشد. برای دانلود کلیک کنید .